علوم شناختی
موضوعات داغ

مقدمه‌ای بر ترومای بین‌نسلی و تأثیرش بر انتخاب‌های آدمی

نگاهی بر جبر و آزادی اراده

ترومای بین‌نسلی چیست، از کجا آمده و چه عواملی در آن دخیل است؟ و از همه مهم‌تر چه ارتباطی با آزادی اراده انسان دارد؟

همهٔ ما کم و بیش به آزادی ارادهٔ آدمی باور داریم. امّا هیچ‌کس به‌مان نگفته که حدّ و مرزش کجاست، کجاست که دیگر در برابر وضعیّت تروماتیک قالب تهی می‌کنیم و می‌گذاریم دربرمان بگیرد و به قولی آچمزمان کند؟! برای فهم بهتر موضوع، در نخستین قدم نیاز داریم که کمی دربارهٔ ترومای بین‌نسلی بدانیم و بعد آزادی اراده را به پرسش بگیریم و آن موقع است که نوبت به تماشا نشستن سنتز این دو عنصر مهم شناختی می‌رسد، یعنی ترومای بین‌نسلی و آزادی اراده

چیستی تروماهای بین نسلی

گاهی دست خود آدم نیست؛ حتّی گذشتهٔ نیاکان‌مان هم می‌تواند خِرمان را بگیرد. اگر اجداد ما دوران‌هایِ سختی را از سر گذرانده‌ باشند، یکی از پی‌آمد‌هایِ مهم‌ّاش واکنش‌هایِ عاطفی و رفتاری‌‌ای می‌شود که از نسلی به نسلی دیگر به میان می‌آیند و در نهایت، خود ما را در بر می‌گیرد؛ درست مانند یک ویروسِ روان‌شناختی، دوره‌ای کمون می‌ماند و سربزنگاه یقه‌مان را می‌گیرد. تروما در لفظ هم به معنای زخم روان است، گاهی نامرئی‌ست ولی می‌توان از شواهد بازشناختش. ترومای بین‌نسلی با نام‌های دیگری هم معروف شده: تروما‌ی نسلی، تروما‌ی تاریخی و یا تروما‌ی چندنسلی، هرچه که بنامیم‌اش و بدانیم‌اش، هیچ پدیده‌ٔ دلچسبی نیست.

چیستی تروماهای بین نسلی   تروما‌های شخصی‌تر مانند مورد سوءاستفاده‌ قرار گرفتن در کودکی یا خشونت خانگی، یا تروما‌یی برخاسته از یک گروه فرهنگی – نژادی، دو بال مهم پدید آمدن ترومای بین‌نسلی‌اند. اغلب، این پدیده را در پی‌آمد رویدادهای بزرگی مثل جنگ‌ها، برده‌داری، هولوکاست و خشونتِ استعماری علیه بومیان آمریکا هم مرتبط می‌کنند؛ و حتّی جوش و خروش طبیعی سیلاب‌ها، زلزله‌ها و وقوع یک همه‌گیری بزرگ هم می‌تواند در پدید آمدنش نقش ایفا کند. نه فرقی ندارد، هر کدام از این رخدادها که باشند بر سلامت روان ما تأثیر می‌گذارد. هرچند که واکنش‌ها در هر نسل متفاوت است، امّا احتمال بروز  چنین علائمی وجود دارد:

  • شرم؛
  • اضطراب و گناه؛
  • احساس بی‌کفایتی یا آسیب‌پذیری؛
  • عزت نفس پایین؛
  • افسردگی؛
  • احتمال خودکشی بیشتر؛
  • نرخ بالای بیماری‌های قلبی؛
  • سوءمصرف مواد؛
  • مشکل در روابط؛
  • مشکلات در کنترل احساسات تهاجمی؛
  • واکنش‌های شدید به استرس؛
  • هویت فرهنگی آسیب‌دیده. (احساس تعلق به یک گروه بزرگتر)

البته، لزوماً بنا نیست که صرف داشتن تجربیات تلخ در اجداد و تجربیات گذشته‌‌مان، حتماً ترومای بین‌نسلی را هم تجربه کنیم، بسیاری از افراد، هیچ‌گاه اثر آشکاری از تروما‌یی که نسل‌های گذشته‌ی خانواده‌شان تجربه کرده‌اند ندارند.

چطور می‌توان ترومای بین نسلی را توضیح داد؟

خودمانیم خوبی علم این‌جاست که وقتی نمی‌داند می‌گوید نمی‌داند و بر حسب شواهد و قرائن، فرضیاتی مطرح می‌کند، و خیال‌پردازی‌های بی‌حساب و کتاب در کارش نیست. همه‌ی این‌هارا گفتم که دلایل پدیدار شدن این پدیده بر ما مشخص نیست. امّا برخی از کارشناسان معتقدند که تروما‌ی اصلی، همان هستهٔ مرکزی تجربهٔ رنج انسانی نسل‌های گذشته، می‌تواند بر مهارت‌های ارتباطی، رفتار شخصی، و نگرش‌ها و باورهای اقوام شما تأثیر بگذارد، به گونه‌ای که نسل‌های آینده‌ی خانواده‌تان را تحت تأثیر قرار دهد.

 ترومای بین نسلی   بگذارید یک مثال ملموس امّا کمی بی‌ربط بزنیم. فرض کنید، پول‌تان را می‌خورند. تا چندین روز ممکن است خلق‌تان پایین باشد و دل و دماغ معاشرت نداشته باشید، مگر نه؟ یا حتّی تبدیل به ترومایی شود که دیگر نتوانید به هیچ‌کس اعتماد کنید. یا اگر مثلاً پدر و مادر یا نگاه‌دار فرزندی باشید این تجربه را هم به او انتقال می‌دهید و  محافظه‌کارتر بار می‌آوریدش، و یا اصلاً نه، خودتان ممکن است در تمام سطوح روابط‌تان دچار سوگیری شناختی شوید، ملتفت‌اید؟ بنابراین، شیوه‌ای که والدین شما درباره‌ی رخدادِ تروما‌تیک صحبت می‌کنند (-یا نمی‌کنند)، به نظر می‌رسد که در انتقال این تجربهٔ تلخ و تروماتایز شده نقش مهمی بازی می‌کند. 

محیط چه تأثیری می‌تواند بر بیان ژنی بگذارد؟

پژوهشگران نقش احتمالی «تغییرات اپی‌ژنتیکی / فراژن‌شناختی» را از نظر دور نداشته‌اند. کمی اصطلاح پرطمطراقی به‌نظر می‌رسد اما مفهوم دشواری ندارد به اثر محیط بر ژن طوری که بر شیوهٔ بیان آن اثر بگذارد می‌گوییم اپی ژنتیک. ایده کلّی این است که محیط شما می‌تواند تغییراتی ایجاد کند که بر شیوهٔ کارکرد ژن‌های شما تأثیرگذار است، و این تغییرات به نسل‌های جوان‌تر هم منتقل می‌شود. تغییرات اپی‌ژنتیکی می‌توانند بر شیوهٔ خواندن یک توالی DNA در بدن شما تأثیرگذار باشند. امّا این تغییرات قابل بازگشت هستند و توالی‌های DNA را مانند جهش‌های ژنی تغییر نمی‌دهند. بیشتر مطالعات در زمینه‌ی تروما‌ی بین‌نسلی بر نوادگان افرادی متمرکز بوده‌اند که یک رویداد تروما‌تیک تاریخی را از سر گذرانده‌اند. مانند موارد زیر:

  • بازماندگان هولوکاست که از اردوگاه‌های کار اجباری و آشویتس جان سالم به در برده‌اند؛
  • آفریقایی‌-آمریکایی‌هایی که سال‌ها بردگی، تبعیض یا نژادپرستی ساختاری را تحمل کرده‌اند؛
  • بومیان آمریکایی که قتل‌عام‌های استعماری را تحمل کرده‌اند یا کودکانشان به دلیل سیاست‌های فدرال به مدارس شبانه‌روزی فرستاده شده‌اند؛
  • ژاپنی‌-آمریکایی‌هایی که در طول جنگ جهانی دوم مجبور به زندگی در اردوگاه‌های بازداشت شده‌اند؛
  • سربازان جنگ ویتنام.

   در دیگر سو، برخی کارشناسان می‌گویند که ما به پژوهش بیشتری در زمینه‌ی تروما‌ی بین‌نسلی در بین اقوام افرادی که با معلولیت زندگی می‌کنند نیاز داریم. در طول تاریخ، برخی گروه‌های افراد معلول با تروما‌های ناشی از تعصبات بی‌اساس، تبعیض، عقیم‌سازی اجباری یا درمان‌های روانپزشکی اجباری و موارد دیگر مواجه شده‌اند. نوبتی هم باشد نوبت به ارائه‌ی تعریفی برای انتخاب و آزادی اراده است تا بحث را بسط دهیم.

انتخاب و آزادی اراده‌ی انسانی

در فلسفه‌ی غرب، آزادی اراده یا Free Will برای فیلسوفانی هم‌چون افلاطون، ارسطو، آگوستین، آکویناس، دکارت، و کانت بسیار بحث‌برانگیز بوده اما شاید اگر یک تعریف آکادمیک داشته باشیم کمک حال‌مان باشد:

«آزادی اراده به معنای توانایی فرد در انتخاب آزادانه اعمال و تصمیمات خود بدون اجبار یا تعیین‌شدگی عوامل بیرونی است.» – دانش‌نامه استنفورد

ولی پرسش این است که واقعاً آدمی می‌تواند آزادانه اعمال و تصمیمات خود را بدون اجبار و تعیین‌شدگی بیرونی اعمال کند؟ برای این‌که به موضوع دقیق‌تر شویم باید حدّ و مرز را در نظر بگیریم. بر اساس جستار «آزادی اراده» از دانشنامه استنفورد، می‌توان از چند وجه مختلف آن را بررسی کرد. مانند عامل یا تعیین‌گرایی علّی، محدودیت‌های درونی و بیرونی، چالش‌های الهیاتی و استدلال مخالفان آزادی اراده  که در ادامه، دربارهٔ هر کدا‌م‌شان حرف می‌زنیم.

 عامل با تعیین‌گرایی علّی

اگر تمام رویدادها و اعمال انسان‌ها بر اساس قوانین طبیعی و زنجیره‌های علّی پیش‌بینی‌پذیر باشند، پرسشی سر و شکل می‌گیرد که آیا واقعاً می‌توان از آزادی اراده صحبت کرد؟ برخی فیلسوفان معتقدند که آزادی اراده و تعیین‌گرایی علّی با یکدیگر ناسازگارند، در این میان، عده‌ای تلاش می‌کنند این دو را با هم سازگار بدانند و تبیین کنند که چگونه ممکن است اعمال ما هم از قوانین طبیعی پیروی کنند و هم آزادانه باشند.

محدودیت‌های درونی و بیرونی

 بر اساس دیدگاه‌های سازگاران کلاسیک، تنها محدودیت‌های بیرونی مانند ماشین‌های خراب یا پاهای شکسته می‌توانند آزادی اراده را محدود کنند. امّا نظریه‌پردازان شناختی به این نکته اشاره می‌کنند که محدودیت‌های درونی مانند اعتیادها و فوبیاها نیز می‌توانند تهدیدی برای آزادی اراده باشند. به عنوان مثال، فردی که از آگورافوبیا یا برزن‌هراسی رنج می‌برد، حتی اگر تصمیم او برای خارج نشدن از خانه بر اساس قوی‌ترین تمایلاتش هم که باشد، نمی‌توان گفت که این تصمیم آزادانه بوده است.

استدلال‌های مخالف وجود آزادی اراده

برخی استدلال‌های فلسفی وجود آزادی اراده را به طور کامل زیر سوال می‌برند. برای مثال، استدلال‌های استراوسون مبنی بر اینکه آزادی اراده مستلزم یک پسرفت بی‌نهایت از انتخاب‌ها است، که عملاً غیرممکن است، نشان می‌دهد که انسان‌ها نمی‌توانند کاملاً مسئول اعمال خود باشند، زیرا هر انتخاب نیازمند یک انتخاب پیشین است و اگر این تسلسل را ادامه دهیم به بن‌بست می‌رسیم.

چالش‌های الهیاتی

در چارچوب الهیاتی، برخی معتقدند که آزادی اراده و قدرت مطلق خداوند با یکدیگر ناسازگارند. اگر خداوند علت اصلی و تعیین‌کننده همه چیز باشد، چگونه می‌توان گفت که انسان‌ها دارای اراده آزاد هستند؟ این مسئله، برخی از فیلسوفان را واداشته تا تلاش کنند تبیینی پیچیده‌تر از تعامل بین اراده انسانی و فعالیت‌های خداوند ارائه دهند.

چطور باید آزادی اراده و محدودیت‌ها را صورت‌بندی کرد؟

اگر به تمام این مدل‌ها و دیدگاه‌ها نگاهی تازه در اندازیم به‌مان نشان می‌دهند که مرزهای آزادی اراده بسته به دیدگاه فلسفی و متافیزیکی هر نحله و فکر متفاوت است و نمی‌توان یک راه حل و صورت‌بندی یکسان برای‌اش داشت. اما ما می‌خواهیم با برقراری سنتز بین تروما، که اجباری است هم بیرونی و هم درونی، و آزادی اراده، تأثیرش را بر انتخاب آدمی بررسی کنیم.

آزادی اراده

از همین‌رو، در میان دیدگاه‌های فلسفی، مدل سازگاری‌گرایی (Compatibilism) به کارمان می‌آید؛ چرا که این دیدگاه معتقد است که آزادی اراده با تعیین‌گرایی و محدودیت سازگار است. به بیانی، حتی اگر همه چیز در جهان تعیین‌شده باشد، افراد همچنان می‌توانند آزادانه عمل کنند، به شرطی که اعمالشان ناشی از خواسته‌ها و نیات خودشان باشد. بسیار خوب، مدل‌های سازگاری‌گرا چه‌ ابزاری به‌مان می‌دهند؟

  • مدل پاسخ‌گویی به دلایل (Reasons-Responsive Model): این روش، پیشنهاد می‌کند اگر مکانیزمی که اعمال فرد را هدایت می‌کند، به دلیل وقوع هم واکنش نشان دهد، فرد آزادی اراده دارد.
  • مدل خودتعیین‌گر (Self-Determination Model): در این مدل، تاکید بر خودتعیینی یا خودمختاری است. بر اساس این مدل، برای اینکه فرد منبع اعمالش باشد، باید اعمال خود را تعیین کند و این اعمال ناشی از انگیزه‌ها و تمایلات داخلی او باشد.

   به‌نظرم، یکی از راه‌حل‌های موجود استفاده و ترکیب همین مدل باشد؛ چرا که می‌تواند به فردی که دچار ترومای بین‌نسلی شده کمک کند تا ببیند چگونه اعمال و تصمیمات او، تحت تأثیر عوامل بیرونی و تجربیات گذشته قرار می‌گیرد، و هر اتفاقی هم که بی‌افتد، پایان جهان رقم نخورده و او قادر است با تغییر و بازسازی نیات و اهدافش، اعمالی آزادانه و هدفمند انجام دهد. 

چگونه می‌توان این مدل‌ها را در درمان یا بهبود تروما بسط داد؟

در وهلهٔ نخست بگذارید ماجرا را با یک مثال صورت‌بندی بهتری کنیم. فرض بگیریم که یک فرد دچار ترومای بین‌نسلی شده است، مثلاً فردی قربانی تجاوز بوده و این تنش‌های روانی بر بیان ژنی او و یا جهان‌بینی‌اش نیز تأثیر گذاشته است، باید چه بکند؟ آن‌هم زمانی‌که این فرد فرضی ما به همه سوءظن دارد و همه را به یک چشم می‌بیند. او با درک این ساز و کار دفاعی و اندیشیدن دربارهٔ عوامل محیطی و جوامع می‌تواند به مرور این سوگیری شناختی را بشکند و حقیقت را دقیق‌تر ببیند. به صورت کلی ما می‌توانیم دو رویکرد را در نظر بگیریم:

  • درمان شناختی-رفتاری (Cognitive-Behavioral Therapy): این نوع درمان می‌تواند به افراد کمک کند تا نیات و باورهای خود را بازنگری کرده و تغییر دهند، و در نتیجه اعمالی که از این نیات و باورها ناشی می‌شود را تحت کنترل بگیرند.
  • تقویت توانایی‌های واکنش به دلایل (Reasons-Responsive Abilities): افراد می‌توانند یاد بگیرند که چگونه به دلایل مثبت و سازنده واکنش نشان دهند و الگوهای رفتاری جدیدی ایجاد کنند که به کاهش اثرات ترومای بین‌نسلی کمک کند.

مفصل‌بندی بحث

چه به سیاق مخالف‌مان آزادی اراده بنگریم و چه کسانی که علی‌رغم این محدودیت‌ها برای آدمی آزادی اراده قائل‌اند، نمی‌توانیم منکر این شویم که جهان‌بینی و مدل‌سازی ما از جهان می‌تواند امکانات ما را گسترش بدهند و یا از آن سو محدودترش کنند، همه‌چیز تا حدّ زیادی به خودمان بستگی دارد ولی نمی‌توان منکر وجود محدودیت‌های درونی و بیرونی شد. منتها که کاری که از ما بر می‌آید فهمِ کارکرد مکانیزم‌ها و یافتن راه‌حلی برای بهتر زیستن است. مگر نه این‌که مهم‌ترین بخش حل یک مشکل، درک و شناخت خود آن پدیده است؟

امتیاز برای این نوشته

0%

امتیاز

درباره‌یِ متن چه فکر می‌کنید؟ نظرات خود را برای ما بنویسید.

User Rating: 3.93 ( 2 votes)
مشاهده بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا