انسان‌شناسیفلسفه و تاریخ علم

وقتی می‌گوییم «قهرمان توسعه‌یِ علمی» دقیقاً درباره‌یِ چه کسی حرف می‌زنیم؟

یادداشتی درباره‌یِ تبعات قهرمان‌سازی علمی در جامعه

آیا برای توسعه‌یِ علمی نیاز به قهرمان داریم؟ در این جستار، از زوایای علمی – فرهنگی به آن پاسخ می‌دهیم.

چندی پیش در برنامه‌یِ تلویزیونیِ «چرخ» در جواب همین پرسش گفتم نه، ما احتیاجی به قهرمان نداریم! ظاهراً، در کارگردانی برنامه ظنّ این را بردند که دارم در اهداف آن‌ها اخلال ایجاد می‌کنم، پس درآمدند در گوشی به مجری برنامه گفتند که نه منظور «سرمایه‌ی اجتماعی» است! بله، به همین راحتی و اله‌بختکی موضوع و مفهوم کلِّ برنامه را عوض کردند تا گفتمان‌شان را حقنه کنند! چیز است، راستی چرا ما در فرهنگ کنونی خودمان مفاهیم را  توسری می‌زنیم و در یک وضعیتِ ثبات‌پذیر «نمی‌ایستیم» یا بهتر بگویم «قرار در مفهوم» نداریم؟ آیا جهان‌بینی فرهنگی ما نیز برآمده از یک رفتار تکانشی جنگ و گریز است؟ خودمانیم یعنی هنوز نفهمیده‌ایم که در دنیای نوین نقش مفاهیم در تفکر، درست شبیه به استاندارد یا معیار در صنعت است؟ به بیانی اگر استاندارد نباشد صنعت نیست،  مفهوم نباشد نیز تفکر نیست!

تفاوت فرهنگی شرقی – غربی در قهرمان‌پروری

در پی مفهوم قهرمان، اوّل به اینترنت مراجعه کردم؛ چندصفحه‌ای را مجازی تورق کردم و دیدم که نه، هیچ خبری از یک تعریف شسته‌رفته نیست. دست به دامان زبان انگلیسی شدم و هنوز دو خط نشده، در همان صفحه‌ی اول جستجو، سه مدخل تعریف یافتم! چه حکایتی!… چه اختلاف فرهنگی مهمی!… باشد، باشد! امّا باید چه تفسیری از این تفاوت داشته باشیم؟ دست‌هام را به‌هم مالاندم و رفتم پیِ فرهنگ معین. خوب چه داریم اینجا، بله! معنی اوّل قهرمان: فرماندار؛ معنی دوم: کارفرما؛ معنی سوم: پهلوان، دلیر! حال می‌ماند که پرسش بالا را چطور تعبیر کنیم؛ آیا مُراد از قهرمان کسی است که «سرمایه‌ی اجتماعی» برای ما باشد؟ این را به کناری بگذاریم تا تکلیفش را دیگران روشن بکنند. من یکیکه می‌خواهم بروم سروقت تعریف قهرمان در فرهنگ انگلیسی. تعریف ویکی-پدیایی‌اش هم‌چه چیزی می‌شود: قهرمان کسی یا شخصیتی از یک نوشتار ادبی‌ست که به هنگام مواجهه با خطر با شجاعت بسیار و هوش و جسارت و قدرت برای رفع بدبختی می‌جنگد، اغلب هم با قربانی کردن منافع شخصی به نفع جمع.

نقش قهرمانان در توسعه‌ی علمی چیست؟

در واقع پرسش درست این است که برای «توسعه‌ی علمی»چه نیازی به قهرمان داریم؟ گیریم که بگوییم داریم، پس با این اوصاف همین مرحوم حسابی خودمان، یا هشترودی یا رضازاده‌ی شفق یا هر اسم دیگری در این معنی قهرمانان ما بوده‌اند؟ مگر در مفهوم علم و در شرایط علمی ما دچار یک تهاجم یا مصیبتی بوده‌ و هستیم که به قهرمان نیاز داشته باشیم و فلانی و بهمانی مصداق آن باشند؟
در غرب، مصداق قهرمان ژاندارک است که فرانسه را از یک بلا نجات داد. آیا ما در علم از بلایی نجات یافته‌ایم که به دنبال قهرمانی (چه ابرزن و چه ابرمرد) باشیم؟ وضع علمی ما کِی و از کدام بلا نجات یافته است؟ من یکی که  نمی‌توانم این مفاهیم را به‌هم بچسبانم. فقط توصیه‌ام این است که در ساحت علم و هر آن چه به آن مرتبط شده از کاربرد مفهوم قهرمان و هر رفتاری که آویزه‌ی این مفهوم است باید حذر کرد.
معمولاً ما کسی را که در بازی‌های ورزشی مثلاً المپیک مدال‌آور است قهرمان می‌نامیم. اما معادل این لفظ را در زبان‌های اروپایی نداریم. این هم اشکالی ندارد و در گستره‌یِ معنی‌شناسی قابل درک است. ولی حتی اگر این معنی نامکتوب فارسی را هم بپذیریم باز هم در مقام قیاس مورد مشابه را در علم نمیبینیم. مثلاً ما هیچ وقت به برنده‌ی جایزه ی نوبل هم قهرمان نمی‌گوییم. در هیچ متنی نیوتون و انیشتین قهرمان نامیده نشده‌اند، گرچه نظریه‌ی آن‌ها انقلاب علمی ایجاد کرده است. ولی ما که در ایران حتی هنوز به مقامی علمی نرسیده‌ایم که بتوانیم پرسش درخور جهانی در علم مطرح بکنیم! 

نقد به گفتمان مسلط علمی – فرهنگی در ایران

به نظرم، اشتباهی که بعضی از شخصیت‌های فرهنگی ما بعد از انقلاب کرده‌اند به راه‌ انداختن المپیادهای علمی بوده که علی‌الاغلب ابداع فرهنگی کشورهای کمونیستی است، منتها در ایران این «قهرمان-پروری» را حسب‌الظاهر برای تشویق جوانان به تحصیل به راه می‌اندازند، اما غافل از این که همان را هم به اشتباه و «دوپینگ‌وار» به مفاهیم پسا-دبیرستانی تسری دادند و از هدف اولیه‌ی آن دورش کردند. در نتیجه‌یِ چنین رویکردی، آشی داریم از رقابت بسیار ناسالم و تخریب کننده‌ی خلاقیت که نظام آموزشی ما را محفلی برای نابودی هر گونه خلاقیتیپویا کرده است. در این میان کار به جایی می‌رسد که حتّی پدرو مادر ها هم گول این تبلیغات را می‌خورند و گمان می‌کنند، هر چه مدرسه‌ای پول بیشتر دریافت کند، کیفیت آموزشی بالاتری هم دارد! همان مَثَل «هرچه‌قدر پول بدی آش می‌خوری» اما نه! این یعنی نابود کردن استعدادهایی که برای توسعه ی آینده ی ایران به وجودشان نیاز داریم. این قهرمان پروری زاییده‌یِ گفتمان مسلطی‌ست که تصور اشتباهی از مفهوم علم و نقش آن در جامعه‌ی مدرن دارد. 

جمع‌بندی بحث

با استناد به استدلال‌هایی که ارائه شد، به نظرم، ما در علم به قهرمان نیازی نداریم. توسعه‌ی علمی هم بنا نیست فقط به دست یک ابرزن و یک ابرمرد علم انجام شود. علم نه تنها آموزش و ممارست فردی را می‌طلبد، بلکه در اصل، فعالیّتی جمعی است و حضور اجتماع علمی در آن بسیار اهمیت دارد. علاوه بر این، توسعه‌یِ علمی سرمایه‌گذاری و اراده‌یِ ملی می‌خواهد که در حال حاضر هیچ‌کدامش موجود نیست! علم را نمی‌توان در یک کشور محصور کرد و توقع داشت پا به قله‌ها بگذارد؛ اهل علم بدون ارتباط با دنیای علمی به مغاک انحطاط می‌افتند. یادمان نرود علم تنها به آموزش علمی خلاصه نمی‌شود که دانشگاه‌های ما در باتلاقش گرفتار شده‌اند، بلکه «علم» پرسش از جامعه و طرح افکندن پاسخی برای جامعه، به روش‌های آزموده شده‌یِ یک اجتماع علمی است. 

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا