خطاهای پزشکی و مسئولیت اخلاقی – بخش نخست

چند سال پیش درگذشت کارگردان برجسته سینمای ایران عباس کیارستمی به بحث ها و گمانه زنی هایی که پیرامون احتمال بروز خطای پزشکی (و به عبارت دیگر بی اخلاقی پزشکی) در افکار عمومی وجود داشت، دامن زد. اگرچه که ابعاد گوناگون این رخداد هنوز مشخص نیست و تا اعلام نتیجه نهایی باید دست نگاه داشت و از قضاوت شتابزده پرهیز کرد، اما خطاهای پزشکی و همچنین سوء استفاده ها و بی اخلاقی های حوزه طب و درمان موضوع جدیدی نیست. نه تنها در ایران بلکه در بسیاری از کشورهای دنیا خطاهای پزشکی سالانه موجب مرگ یا نقص عضو هزاران نفر می شود و تلاش برای پیدا کردن راهی برای کاهش آن، یکی از بحث برانگیز ترین مشکلات جامعه پزشکی است.
اما موضوع این نوشتار بررسی خطاهای پزشکی نیست و مساله دیگری است که آن را بی اخلاقی پزشکی می نامیم. موضوعی که باید آن را از “خطاهای پزشکی” تفکیک کرد. خطای پزشکی خطاییست غیرعامدانه و طبیعی است که پزشکان نیز مانند آنچه که خبط خلبان نامیده می شود یا مانند بسیاری مشاغل دیگر، در کار خود به صورت غیرعامدانه اشتباه کرده یا دست به اقدامی بزنند که عواقب جبران ناپذیری به دنبال داشته باشد. البته جامعه پزشکی در برابر خطاهای پزشکی بیکار ننشسته و برخی خطاها ولو اینکه از روی سهل انگاری و سهو صورت گرفته باشد می تواند به ابطال پروانه پزشکی و اجازه طبابت فرد منجر شود.
اما به هر حال خطای انسانی اجتناب ناپذیر است و نه تنها در حرفه پزشکی بلکه در هر صنف دیگری می تواند اتفاق بیفتد. اما بی اخلاقی های پزشکی کاملا عامدانه صورت می پذیرند و حسابشان از خطاهای پزشکی جداست. مثلا زیرمیزی گرفتن؛ نوبت دادن بیماران در یک ساعت مشخص برای شلوغ به نظر رسیدن مطب؛ ویزیت کردن همزمان بیماران؛ افشای اطلاعات شخصی بیماران و بسیاری موارد دیگر.
در ایران (و بسیاری از کشورهای خاورمیانه) پزشکی، حرفه ای ورای یک شغل معمولی است و در نظر عموم به عنوان یک کسب و کار شیک و فوق العاده جلوه می کند. در اغلب کشورهای منطقه ما، پزشک فردی است که می تواند بیش از سایر صاحبان مشاغل به شغل خود و به عنوان خود (دکتر) افتخار کند و مورد افتخار دوستان یا خانواده باشد. در حالی که به لحاظ رتبه بندی تحصیلی یک پزشک عمومی، عملا به اندازهء یک فرد کارشناس ارشد فیزیک، ریاضیات یا مهندسی برق در دانشگاه تحصیل کرده است و رتبه علمی او هم پزشکی حرفه ای یعنی معادل کارشناسی ارشد است و نه معادل دکترا.
اینکه در جامعه به یک پزشک، عنوان دکتر اطلاق می شود از نظر رتبه بندی دانشگاهی صحیح نیست. پزشکان عمومی دکترای حرفه ای دارند و مدرک تحصیلی آنها معادل کارشناسی ارشد است. در بسیاری از جوامع مترقی، پزشک فردی است که شغل او اعتباری بیش از آنچه که در محل کار برایش ایجاد می کند ندارد و در واقع پزشک موظف است به جامعه خدمت کند و در ازای آن پول دریافت نماید. در حقیقت پزشک کار می کند و مزد کار خود را هم دریافت می کند؛ درست مانند سایر صاحبان مشاغل نظیر راننده قطار، مامور پست، مهندس نفت در پالایشگاه، معلم زیست شناسی در مدرسه و یا یک فیزیکدان در آزمایشگاه فیزیک! هیچ کدام کار خود را رایگان نمی فروشند و به همین سبب پزشک هم از این دایره خارج نیست. یک نفر جراح، شغل خود را انجام می دهد و حق الزحمه کار خود را نیز دریافت می کند؛ (درست مانند تمامی مشاغل دیگر) و بنابراین جامعه به او بدهکار نیست. در قسمت بعدی به بحث هایی که در کنگره بین المللی فلسفه در وین (سپتامبر سال ۱۹۶۸) در خصوص سوگندنامه بقراط مطرح شد می پردازیم و همچنین مسوولیت اخلاقی پزشکان را بر مبنای سوگند نامه بقراط تحلیل و بررسی خواهیم نمود.