
برخی از نظریههای علمی به قدری عجیب و دور از ذهن هستند که شاید اگر توسط دانشمندان گفته نشده بود شاید هیچ کسی آن را باور نمیکرد. مثلاً نظریه انبساط جهان؛ نظریهیِ فرگشت؛ یا این نظریه زمینشناسان مبنی بر اینکه قارههای آمریکای جنوبی و آفریقا روزگاری به یکدیگر متصل بودهاند.
اما نه تا حالا هیچکسی انبساط جهان را دیده و نه تصویر و عکسی از زمانی که آفریقا و آمریکای جنوبی بههم متصل بودهاند رو کرده است. این نظریهها حرفهای بیپایهای نیستند که یکشبه ساخته شده باشند. دانشمندان برای نظریات خود «استدلال» میکنند. اگر میخواهید دقیقتر بدانید که در یک الگوی استدلالی دقیقاً چه اتفاقی میافتد؛ شاید بد نباشد وقت بگذارید و یادداشت پیشرو را مطالعه کنید.
استدلال چیست؟
استدلال در منطق به دو صورت کلی تقسیم بندی می شود:
- استدلال قیاسی؛
- استدلال استقرایی.
سمیر اوکاشا در کتاب «فلسفه علم» که به فارسی هم ترجمه شده، مثالهای خوبی در این زمینه میآورد. مثلاً به این استدلال دقت کنید:
- همه فرانسوی ها پنیر دوست دارند.
- پییر فرانسوی است.
- بنابراین پییر، پنیر دوست دارد.
خاصیت این مدل استدلال این است که اگر مقدمات (یعنی دو گزاره اول) صادق باشند ؛ نتیجه الزاماً صادق است.
اما استدلال ها همیشه اینگونه نیستند. مثلا استدلال زیر را در نظر بگیرید:
- در این جعبه تخم مرغ؛ تخم مرغ های اول تا پنجم فاسدند.
- تاریخ انقضای همه تخم مرغ ها یکی است.
- بنابراین تخم مرغ ششم هم فاسد است.
این استدلال با استدلال قبلی متفاوت است. یعنی مقدمات حتی اگر صادق هم باشند؛ باز هم نتیجه قطعی نیست و ممکن است به هر دلیل مثلا تخم مرغ ششم فاسد نباشد.
تاریخ در این باره چه می گوید؟
اینکه کدام سنخ استدلال معتبر است و ساختمان معرفت بشری را باید روی کدام نوع استدلال بنا کرد یک مناقشه طولانی در طول تاریخ علم و فلسفه است. شاید ارسطو در یونان باستان زمانی که اقسام استدلال را مدل میکرد نمیتوانست تصور کند که در هزارههای بعد از او همچنان سر این موضوع مناقشهای در بگیرد. باری، فرانسیس بیکن در قرن هفدهم نظری انقلابی مطرح کرد که همچنان موافقان و مخالفان بسیاری دارد. از دید فرانسیس بیکن؛ منطق برای کشف حقیقت کافی نیست و ظرافتهای طبیعت به مراتب بیشتر از ظرافتهای بحث و استدلال است.
او معتقد بود، منطق با یک سلسله پیش داوری ها شروع میشود و به همین دلیل؛ نتیجهگیریهای آن جهتدار است. بر همین اساس نیز پیشنهاد کرد انسان بدون پیشداوری اطلاعات لازم را از طبیعت جمع کند و از منطق تنها برای صورت بندی فرضیه استفاده کند نه برای تایید یا رد آن!
موافقان بیکن میگویند توجه به نظریات بیکن علم را از بن بست خارج کرد و گالیله و لاوازیه و داروین؛ روی حساب آراء بیکن بوده که توانستهاند علم را یک گام به جلو پیش ببرند.
در دیگر سو، مثلاُ از دیدگاه کارل پوپر (فیلسوف علم معاصر)، اساساً نظریهیِ نادرست درباره علم با فرانسیس بیکن آغاز میشود که میگفت همه علوم استقرایی یا همان inductive هستند.
جمعبندی
بحث این یادداشت عمدتاً در خصوص اقسام استدلال در علم است و به همین جهت در بخش های بعدی؛ به توضیح نظریه های تبیین علمی خواهیم پرداخت. نظریه همپل و نقدهای وارد بر آن را بررسی کرده و نگاهی نیز به تاریخ علم خواهیم انداخت. با مطالعه این مجموعه درخواهید یافت که در اساس روش علمی، استقرایی است یا قیاسی؛ و اینکه این روشها در استدلال علمی تا به چه میزان معتبر هستند و می توان به آن اعتماد کرد!