آیا گذر زمان یک توهم است؟ قسمت دوم

قسمت پیشین، صحبت از روشن شدن همزمان دو لامپ بود که از دید ناظر؛ روشن شدن آنها همزمان به نظر نمی رسید. به عبارتی چالش بحث ما از جایی آغاز شد که دو رویداد هم زمان بوده ولی در نهایت تعجب گویا یکی قبل از دیگری اتفاق افتاده است.
در این مثال صحبت از فاصله های حدود ۱۰۰ متری لامپ ها بود و به همین سبب شاید مساله درک مفهوم همزمانی که در این مثال نهفته چندان برای انسان ملموس نباشد. اما مساله زمانی پیچیده تر می شود که صحبت از مرگ یک ستاره و انفجار ابرنواختر است.نور حاصل از انفجار برای اینکه به ما برسد سالها؛ بلکه صدها یا هزاران سال زمان نیاز دارد و تازه در این لحظه است که انفجار ابرنواختر از دید ما اتفاق افتاده است.
پیش از آنکه نور این ابرنواختر به ما برسد هیچ راه و هیچ امکانی وجود ندارد که حتی از وجود آن اطلاع داشته باشیم. تنها پس از مشاهده نوری که به ما رسیده می توانیم متعاقبا محسابه کنیم و بگوییم نور حاصل از انفحار چه مدتی در راه بوده تا به ما برسد. شاید یک ابرنواختر ۵۰۰۰ سال نوری از ما فاصله داشته باشد و نور حاصل از انفجار ۵۰۰۰ سال زمان نیاز داشته تا به ما برسد. در این صورت می توان گفت: در حقیقت انفجار ابرنواختری مورد نظر هم اکنون اتفاق نیفتاده است و بلکه ۵۰۰۰ سال به وقوع پیوسته.
البته از نظر فیزیکی تا زمانی که این نور را مشاهده نکرده بودیم هیچ چیزی از آن نمی دانستیم و حتی نمی دانستیم جایی در کیهان چنین چیزی وجود دارد. چیزی که در آن زمان رخ داده است در زمان وقوع غیر قابل دسترس بوده و بنابراین از دید انسان ناظر ؛ وجود نداشته است.
تنها امکان منطقی برای تعریف مفهوم همزمانی و ماهیت و معنای (اکنون) این است که دقت کنیم که زمان حال برای ما همه نور همه رخدادهایی است که دقیقا در این لحظه به چشم ما رسیده است. وقتی مثال ذکر شده در بخش پیشین دربارهء لامپ ها را تعمیم دهیم می توانیم تصور کنیم بی شمار لامپ در همهء فواصل ممکن قرار گرفته اند. تمام آنهایی که نورشان در یک لحظه واحد به ما می رسند ؛ آن بخشی از فضا- زمان هستند که در این لحظه برای ما زمان حال به شمار می روند.
چیزهایی که از دید ما همزمان با یکدیگر رخ داده اند. همه لامپ هایی که نور آنها پیش از این لحظه به ما رسیده بود برای ما به گذشته تعلق دارند و همه لامپ هایی که نور آنها هنوز قرار است به ما برسد نیز در ناحیهء (آینده) فضا- زمان قرار دارند.
تا اینجا مساله قدری گیج کننده شد اما بد نیست بدانیم داستان از این هم پیچیده تر می شود.
تصور کنید که دو لامپ در سمت چپ و راست مان و به همان فاصلهء هر کدام ۱۰۰ متری قرار دارد ولی با این تفاوت که شما این بار تنها نیستید. ناظر دیگر نیز در میانه دو لامپ؛ همان جایی که شما نشسته اید ایستاده است. ناظر دیگر اما از سمت چپ به سمت لامپ سمت راست می رود و در این آزمایش قرار است که هر دو ناظر (یعنی ما و ناظر متحرک) تشخیص دهیم که آیا لامپ ها همزمان روشن شده اند یا نه. برای ما یعنی ناظر ساکن همه چیز کمافی السابق باقی می ماند.
نه ما حرکت می کنیم و نه لامپ ها و نور لامپ ها چه از سمت راست و چه از سمت چپ دقیقا پس از ۳۳۳.۶ نانوثانیه به ما می رسد. برای ما محرز و قطعی است که لامپ ها همزمان روشن شده اند. رویداد روشن شدن لامپ دقیقا به لحظه حال و اکنون ما تعلق دارد. اما ناظر متحرک چه می بیند؟ ناظر متحرک که از لامپ سمت چپ دور و به لامپ سمت راست نزدیک می شود ماجرا را به شکل دیگری گزارش می کند و با ما هم عقیده نخواهد بود. نور لامپ سمت چپ برای رسیدن به او مسیر طولانی تری را طی خواهد کرد و نور لامپ سمت راست نیز مسیر کوتاه تری.
بنابراین ناظر متحرک می بیند که ابتدا لامپ سمت راستی و سپس لامپ چپی روشن می شود. از دید او این دو رخداد؛ همزمان اتفاق نیفتاده اند.
اما چطور چنین چیزی ممکن است؟ لامپ ها همزمان با یکدیگر روشن شده اند؛ پس چرا روایت ناظر متحرک با ما یکی نیست؟ این پرسشی است که در قسمت بعدی به آن خواهیم پرداخت.